آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
** اووووووووف**
گاهی اوقات همینی که هستی را دوست دارم وگرنه بهتر از این را همه دوست دارند ...
شنبه 19 آذر 1390برچسب:, :: 1:14 :: نويسنده : من و همسرم
تو که درکم نمیکنی لااقل ظرفا رو بشور.
قهر بسه، وقتی اومدم خونه بغلم کن…لطفاً.
عزیزم صبح قشنگت بخیر. بدون صبحونه نری سر کار. چای بذار و صبحونهات رو درست کن. همه چیز توی یخچال هست. حاضر شد، من رو هم بیدار کن.
نیام خونه ببینم بستنیا تموم شده! من دیگه تحمل تو و این زندگی رو ندارم. میرم خونهی بابام. دنبالم هم نیا.
![]()
نظرات شما عزیزان:
|
|||
![]() |